نقدی بر فیلم «خوب، بد، جلف»
نودیها:پیمان قاسم خانی را باید بیشتر یک نویسندهی طناز و یا یک بازیگر متوسط دانست تا یک کارگردان. او در اولین تجربهی خود در مقام کارگردانی، اولیههای یک کارگردانی استاندارد را رعایت کرده است، اما برای اولین تجربه، کارگردانی او خالی از اشکال نیست؛ اشکالاتی که به لطف فیلمنامه طنازانه و زوج هنری پژمان جمشیدی و سام درخشانی، از دیدها پنهان میشود.
«خوب، بد، جلف» را میتوان ادامهی سریال تلویزیونی «پژمان» دانست که کارگردان سعی کرده است تمام شوخیها و طنازیهای خود را در آن یکجا رو کند. اثر پیمان قاسمخانی در مقام طنز سینمایی جای نمیگیرد و در بهترین حالت میتوان گفت یک اثر تلویزیونی است با کمی لودگی بیشتر تا یک کار سینمایی.
همچنین از لحاظ فرم و قاببندی سینمایی، کار او حرف تازهای برای گفتن ندارد و باید گفت بیشتر تقلیدی ساده و ابتدایی است از کارهای کمال تبریزی؛ کارگردانی که قاسمخانی بهواسطهی حضور در کارهای او آشنایی کاملی بر سبک او دارد.
ضعف در کارگردانی قاسمخانی وقتی خود را بیشتر نشان میدهد که او برای گرفتن خنده از تماشاگر و متفاوت نشان دادن اثر خود، در بعضی از سکانسهای فیلم سعی میکند از خطقرمزها عبور کند. از شوخیهای جنسی گرفته تا نشان دادن صریح و بیپرده استعمال مشروبات الکی و موادمخدر و استفاده از ظرفیت این موقعیتها برای ساخت لحظات طنز، درحالیکه یک کارگردان مسلط و قوی نیازی به متوسل شدن به چنین مواردی برای ساخت لحظات کمدی ندارد.
قاسمخانی با روایت داستانی ساده و بهدور از پیچیدگی، تمرکز خود را بر استفاده از طنز کلامی و طنز موقعیت گذاشته و مخاطب را درگیر داستان پیچیده و چندلایه نمیکند؛ سادگیای که خود را در بلاهت بیشازحد دو شخصیت جمشیدی و درخشانی نشان میدهد و در نهایت بهعلت استفادهی بیشازحد از موقعیتهای خاص و شوخیهای خارج از عرف، فیلم را به اثری سطحی مبدل میکند که مخاطب فقط به آن میخندد، اما در نهایت آن را اثری سخیف و مبتذل قلمداد میکند.
اثر پیمان قاسمخانی را باید در دستهبندی کمدیهای «اسلب استیک» یا «بزن و بکوبی» قرار داد که نهایتاً یک فیلم سرگرمکننده و مفرح در برابر دیدگان مخاطب قرار میدهد؛ یک کمدی تجاری که پس از پایان تیتراژ و خروج مخاطب از سینما، اثری در ذهن مخاطب نخواهد گذاشت، بهجز عادیسازی شوخیها و روابط خارج از عرف در جامعهی ایرانی.
«خوب، بد، جلف» را باید اثری بدون قسمت خوب دانست که با تکیه بر ظرفیت سریال «پژمان» و سابقهی آن، فقط بهدنبال فروش بالاست؛ اثری که با شوخیهای مبتذل و جلف بهدنبال خنده گرفتن از مخاطب است.
نکتهی قابل توجه اینجاست که اگر سریال «پژمان» ساخته نمیشد و مخاطب با ذهنی خالی با این فیلم روبهرو میشد، بسیاری از شوخیهای فیلم و سادگیهای بیشازحد دو شخصیت جمشیدی و درخشانی را درک نمیکرد و به آنها نمیخندید. مخاطب به این دو شخصیت و بلاهتشان به این علت میخندد که در فرصت چندین قسمتی سریال «پژمان» با این دو شخصیت آشنا شده است و آنها و شوخیهایشان را میشناسد.
بدون شک اگر سریال «پژمان» و آشنایی ذهنی مخاطب با کاراکترها نبود، این فیلم بازخورد خوبی از مخاطب خود نمیگرفت. بیتجربگی و شاید ترس از شکست در اولین کارگردانی، قاسمخانی را مجبور به محافظهکاری و استفاده از شخصیتهای آشنا برای ساخت اولین فیلمش کرده است تا بتواند در آینده و با تکیه بر فروش بالای این کار، دست به تولید کارهای جدیتری بزند.
نویسنده:
مسعود امیری کلیائی
پایگاه برهان
رجا