بسم الله الرحمن الرحیم
این فیلم ساخته رومن پولانسکی است و از فیلمهای شاخص وی محسوب میشود اگر چه گرفتن جایزه اسکار وی مثل بسیاری از جایزه های اسکار مسایل پشت پرده ای و سیاسی داشت اما فیلم پیانست مستحق گرفتن این جایزه بود یعنی خود فیلم مستقل از حرفی که میزند مستحق فیلم بودکارگردانی سطح بالایی دارد در ترسیم آن فضایی که در قسمت مهمی از تاریخ یعنی جنگ جهانی دوم ترسیم میشود .
داستان فیلم
داستان فیلم اینگونه است : خانواده اشپیلمن خانواده خوشبختی بودند و در آغاز جنگ در امنیت بودند. واکنش اولیه آنها این بود: ما هیچ جا نمیرویم. حلقه نازیها روز به روز تنگ تر میشد ولی با این حال خانواده او از گزارشهای مربوط به اعلام جنگ انگلستان و فرانسه علیه آلمان دلگرم میشدند و امیدراور بودند نازیها به زودی عقب رانده میشوند و زندگی به حالت عادی بر میگردد. اما چنین اتفاقی نمیافتد. یهودیان شهر مجبور به تسلیم دارایی هایشان و نقل مکان به منطقهای که با دیوارهای آجری از بقیه شهر جدا شده میگردند. یک نیروی پلیس یهود (که برای اجرای قوانین نازیها فعالیت میکردند) به اشپیلمن پستی در این نیرو پیشنهاد میکند، اما او امتنا میکند، اما یک دوست خوب که به این نیرو پیوسته بعداً زندگی اشپیلمن را با بیرون کشیدن او از قطاری که عازم کمپهای مرگ است نجات میدهد.( اشتباه، همان افسر پلیس که در بالا ذکر شد با خارج کردن اشپیلمن از صف قطار او را از مرگ نجات میدهد. منبع خود فیلم )
سپس فیلم داستانی بلند و باورنکردنی از چگونگی نجات اشپیلمن از جنگ با پنهان شدن در ورشو و کمک نیروی مقاومت لهستان روایت میکند. در طول فیلم چندین بار میشنویم که اشپیلمن به دیگران اطمینان میدهد که همه چیز به حالت اول باز میگردد، این ایمان و عقیده او بر پایه اطلاعات و یا خوش بینی او نیست، بلکه این اعتقاد از عشق او به موسیقی سرچشمه میگیرد و در تمام صحنههای فیلم مشهود است.
اشپیلمن برای مدتی امنیت دارد اما گرسنه، تنها، بیمار و وحشت زدهاست. پایان جنگ نزدیک است و شهر ویران شده، در یک صحنه اشپیلمن در میان ویرانهها اتاقی پیدا میکند که یک پیانو به طور کنایه آمیزی در آن باقی مانده اما او دیگر شهامت نواختن ندارد. صحنههای پایانی فیلم شامل مواجه اشپیلمن با یک سروان آلمانی است که به طور اتفاقی محل اختفای او را پیدا کردهاست. او به اشپیلمن کمک میکند نجات یابد اما بعد از جنگ خودش به کمک اشپیلمن نیاز پیدا میکند و اشپیلمن نمیتواند به موقع برسد.( داستان مربوط به نقد نیست و جایی برداشته شده)
بازی آدرین
بازی آدرین برودی در سطح بسیار بالایی قرار دارد ، سطح بازی بقدری بالاست که حس همزاد پنداری را بر می انگیزد و حتی گاهی احساس تشنگی و گرسنگی شاید به شما دست بدهد گفته می شود آدرین برای این نقش چندین کیلو لاغر کرده در طول چند هفته و زحمات زیادی کشیده است
نقطه قوت
یکی از نقاط قوت فیلم ، فیلم بودن است یعنی کمتر حول و حوش دیالوگ گفتن و با دیالوگ منظور را رساندن میگردد و سعی میکند با تصاویر حرفش را بزند که مخصوصا در قسمت دوم موفق است این نقطه قوت دقیقا نقطه ضعف خیلی از سینماگران در سراسر جهان است.
دوربین
دوربین ادای اضافی و حرکات بی خود از خود نشان میدهد و در اغلب موارد یم دوربین داریم که اجازه میدهد نگاه کنیم و همزادپنداری صورت بگیرد قابل توجه دوربین به دستهای بیسواد فراری از میزانسن .
افسانه هولوکاست
از جهت سیاسی در این فیلم به دروغ هولوکاست پرداخته شده و در پس این عاشق موسیقی که درنهایت می بینیم چگونه با زدن پیانو راحت و آسوده می شود و انگار گرسنگی و تشنگی حقیقی او همین بوده است ، یک مسئله دیگر نظر شما را جلب میکند کشتار یهودیان نه آن طور که در تاریخ تخمین زده میشود بلکه به صورت افسانه هولوکاستی توی ذوق میزند راجع به هولوکاست فقط همین که اجازه تحقیق و حتی سوال داده نمی شود و با تحقیق کنندگان و سوال کنندگان برخورد میشود کافیست که بفهمیم حقیقتش چیست
نویسنده
فیلمنامه یک اقتباس درست و حسابی از یک کتاب است که بدلیل ظرافتها و جزئیاتی که کارگردان هم خوب از پسشان بر آمده خود نمایی میکند. این فیلم نون کارگردانی و فیلمنامه را با هم میخورد و هر دو به هم کمک کرده اند.
مظلوم نمایی یهودی های صهیون
مطلوم نمایی اغراق شده یهودیان آن هم با نماد صهیونیسم در این فیلم خیلی زیادی است جدای از داستان پیانیست حاشیه های اغراق آمیر از این موضوع میبیند.
تعلیق نرم پولانسکی
پولانسکی در صحنه هایی که هیچ انسانی دیده میشود با صحنه هایی که از قبل برای شما چیده یک تعلیق طولانی ایجاد کند و فضاسازی به قدری قوی است که شما می مانید در فضای مرده و کشش ایجاد میشود که تا پایان پای فیلم بمانید
پایان
Related Images:
Visits: 5