مردی قصد داشت به ملاقات خدا برود، در راه با دو نفر برخورد کرد. فرد اول شخصی بود که در جنگل زندگی می‌کرد، روی سرش می‌ایستاد و همه نوع یوگا و کارهای این چنینی انجام می‌داد و قید و شرطهای زیادی برای خودش داشت و دائم خدا را صدا می‌زد. […]

پشتش‌ سنگین‌ بود و جاده‌های‌ دنیا طولانی. می‌دانست‌ که‌ همیشه‌ جز اندکی‌ از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته‌ می‌خزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه‌ دور بودند. سنگ‌پشت‌ تقدیرش‌ را دوست‌ نمی‌داشت‌ و آن‌ را چون‌ اجباری‌ بر دوش‌ می‌کشید. پرنده‌ای‌ در آسمان‌ پر زد، سبک؛ و سنگ‌پشت‌ رو […]

توکل در همه کارها از جمله ازدواج یعنی اینکه آگاه باشیم امور دنیا به گونه ای هستند که تحت نظارت و در حوزه ی اختیار خداوند قرار دارند. با توکل سعی می کنیم بهترین حالتی را که ممکن است از خدا طلب کنیم. ۲تا کافی نیست: توکل یعنی در هر […]

روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد. او پرسید: (( آیا خداوند , هرچیزی راکه وجود دارد , آفریده است؟)) دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : (( بله !)) استاد پرسید: (( هرچیزی را ؟!)) پاسخ دانشجو این بود: (( بله ; هرچیزی را. )) […]

فردی است که از یک طرف از لذات دنیا بریده است بطوریکه دیگر هیچ چیز برای او جذابیت ندارد با اینکه در اطراف او لذات خودنمایی می کنند. از طرف دیگر به دلیل بی وفایی ها و نقض پیمان های متعدد که قبلا انجام داده نتوانسته با خدا نیز ارتباط […]

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد”. مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟” […]

«من خودم را دعوت نکرده بودم؛ شما خواستید، من یک جایی در آن بالاها کنار پر و بال فرشته‌ها نشسته بودم و بازی می‌کردم. با من نامهربان نباشید. برای من یک اسم خوب بگذارید، فرشته، امید، آرزو … هرچه که باشد فقط مرا به نام صدا کنید… ناخواسته صدا نکنید. […]

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...