بخش داستان سریالی – برای مسایل جنسی دوباره به حاج آقا مراجعه کردم. اون روز بعد از ظهر سرش خلوت بود. گفت:”کاظم جان! شما سعی کن اولا برای زود انزالی که داری فکری بکنی و حلش کنی و بعدش گفتگو کن با همسرت در مورد این مسایل گفتگو کنید و […]

نودیها : چندین روز سپری شد کم کم داشتیم به شرایط جدید عادت می کردیم و دلتنگی هامون برای گذشته خیلی کمتر شده بود. پاگشا کردن ها شروع شد. فامیل ما و فامیل اونا تند و تند دعوتمون می کردن برای رفتن به خونه هاشون. فامیل ما خیلی تعداد دفعات […]

  نودیها : رفتم ، دور و بر حاجی رو چند نفری گرفته بودند. گفتم :”حاج آقا چند تا سوال داشتم” نمی دونم انگار فهمید که سوال خصوصیه با دست اشاره کرد منتظر باش. بعد از چند دقیقه حاجی، من و راهنمایی کرد به سمت دفترش. گفتم:”حاج آقا من تازه […]

  سایت نودیها : من و مامان مهناز و بابا سعید با پدر ومادر مهناز و خودش یک جلسه ای گرفتیم راجع به عروسی گرفتن صحبت کنیم. مامان گفت:”بگذاریم این یه شب هر کی هر جور راحته عمل کنه” مهناز گفت :”مادر جون خیلی ببخشید من واقعا عذر خواهم من […]

  سایت نودیها : گفتم:”باورکن پدر و مادر منم بشدت مذهبی هستن اما ایرادی نداره چند نفر دور هم باشیم” گفت:”ایرادی نداره ولی گناه نباشه حالاخود دانی؟ من بعدا باهات تماس می گیرم الان کاری دارم.” خیلی محترمانه تلفن و قطع کرد و معلوم شد که خیلی ناراحت شده. این […]

سایت نودیها : قرار بود در این فصل از نوشته هام در مورد شب های صحبت بعد از خواستگاری تا عروسی رو برای شما بنویسم. همین که مهناز اجازه داد چند جلسه دیگه صحبت کنیم نشان از این داشت که مسایل مثبتی از نظرش اتفاق افتاده و دوست داره گفتگو […]

سایت نودیها : روز دوم عید ، صبح زود، وسایل رو برداشتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به شهر زیبای همدان و رفتیم خونه ی آقا باقر. تقریبا ساعت ده صبح بود که رسیدیم خونه ی آقا باقر توی روستا، یک اتاق به ما دادن که خیلی بزرگ بود […]

  سایت نودیها : فردا صبح به زور از خواب بیدار شدم و نماز صبح خوندم. چند سالی که از بلوغم گذشته بود و نماز میخوندم نماز صبح هام همیشه قضا می شد یا  آخر وقت می خوندم ولی این بار اول وقت از خواب بیدار شدم واقعیتش این بود […]

محدثه ، مامان مهناز ، بابا سعید و من ، جمع شدیم توی آشپزخونه و نشستیم دور میز ناهار خوری. محدثه گفت :”چی شد عروسی رو افتادیم؟” مامان مهناز گفت :”به من که چیزی نگفت !” گفتم :”با هم صحبت کردیم یک سری حرفهای دینی زد بعدش گفت با هم […]

نودیها

مجله سرگرمی نودیها

ما سعی کردیم با دیگر مجله های موجود در اینترنت کمی متفاوت باشیم اینجا اگر جستجو کنید مطالب متنوع بسیاری خواهید یافت. بیش از 16000 مطلب ...