داستان مردی قصد داشت به ملاقات خدا برود!
مردی قصد داشت به ملاقات خدا برود، در راه با دو نفر برخورد کرد. فرد اول شخصی بود که در...
داستان
داستانک پاره ای از “او”
پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی. می‌دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می‌خزید،...
داستانک باد کنک ها
در سمیناری به حضار گفته شد اسم خود را روی بادکنکی بنویسید.همه اینکارو انحام دادند و تمام بادکنک ها درون...
پند لقمان حکیم
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی : اول اینکه سعی کن...
طنز – مهریه ی مادربزرگ به نرخ روز
بین مادربزرگ و پدربزرگ من سر هر چیزی به راحتی دعوا می شه. فرقی نداره چی بگی، بگو اقیانوس آرام،...
داستان خواب عجیب شیخ مفید
شـیـخ مـفید(ره ) در خواب دید: فاطمه زهرا(س ) در حالى که دست حسن (ع ) و حسین (ع...
بهلول دانا – بهلول دیوانه
روزی بهلول از کوچه ای میگذشت، شخصی بالایش صدا زده گفت: ای بهلول دانا! مبلغی پول دارم، امسال چه بخرم...
مورچه ها هرگز “خیلی” پیر نمی شوند!
محققان کشف کرده اند که مورچه های برگ چین، مورچه هایی که برای ادامه بقا برگ گیاهان را چیده و...
داستان ۲ کوزه
در افسانه ای آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را...
داستان دزد و لحاف
در یک شب زمستانی سرد ، ملا در رختخواش خوابیده بود که یکباره صدای غوغا از کوچه بلند شد . زن...
خواجه بخشنده و غلام وفادار
درویشی که بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاکم شهر...