نقد نوشتاری فیلم ایرانی “پوپک و مش ماشالله”
بسم الله الرحمن الرحیم -; نقد فا -; از سر بیکاری و به لطف دوستی و به حکم مفت باشد و غیره، در میهمانی آخر هفته نشستم به پای تماشای اثر جلیله و فخیمه «پوپک و مشماشالله». یک اثر به اصطلاح کمدی و عامهپسند که نمونههای آن در سالهای اخیر بسیار بر پردههای سینماهای کشور رفته است و جمیعاً و لاتفرقوا نمایندگی کردهاند سینمای ایران را! گویا فیلم مذکور یکی از نمونههای موفق این دست از ساختههای مُدشده سالهای اخیر است و فروش خوب آن در گیشه و شبکه خانگی نیز مؤید همین توفیق. حوصله بحثهای تخصصی سینمایی را ندارم که نه فرصت آن فراهم است و نه صلاحیتش در من. بماند برای اهل فن. اما در حوزه مضمون که شاید مهمترین بخش هر اثر هنری باشد، قصد اشاره به نکتهای اظهرمنالشمس را دارم. همه قصه فیلم، ماجرای مواجهه پوپک (با بازی سوپراستار زن سینمای ایران، مهناز افشار) و مشماشاالله (با بازی فرهاد آئیش) است. به گفته پشت پاکت سیدی فیلم: «پوپک برادرزاده احترام خانم از کانادا به ایران میآید. احترام خانم به علت مشغله زیاد سکته میکند و پوپک را به مشماشاالله میسپارد و ماجراهای پوپک و مش ماشاالله که از دو جهان متفاوت هستند، آغاز میشود … »
اما از کنار این دو «جهان متفاوت» به همین سادگیها هم نمیتوان گذشت. سعی میکنم به بخشی از ویژگیهای این دو جهان اشاره کنم. مشماشاءالله (به بار معانی اسامی نیز توجه کنید) با یک تپه ریش و با یک بغل اصطلاح شرعی، نماینده قشر سنتی و مذهبی[۱] و آیینه ارزشمداری و حفظ اصول و اعتقادات در جامعه است. مشماشاءالله در این فیلم تجلی و سمبل فحاشی، شهوترانی[۲]، دروغگویی، بیسوادی، نفهمی، بیمنطقی، خشونتگرایی، پافشاری بر اصول غیر قابل اجرا، اصرار بر تعصبات احمقانه[۳]، بیسوادی و بدویگری[۴] و هر صفت رذیله دیگر و در کنار همه اینها بهشدت متشرع و دینمدار است. اگر در هرکدام از موارد ذکر شده ذرهای تردید دارید خواهشمند است همین الان این متن را رها کنید و یکبار این اثر هنری ارزشمند را ببینید.
در کنار این موجود خارقالعاده فرد دیگری نیز حضور دارد به نام «پوپک»؛ دختری جوان، از فرنگبرگشته، دوستداشتنی، باشعور، فهمیده، لاقید، بیحجاب، دارای روابط باز اجتماعی[۵]، متمدن، عکاس، بیدلیل متهم به جاسوسی[۶]، مظلوم و تحت فشار[۷]، مهربان و یاریرسان[۸]، وطندوست، آزاده و غیره.
گذشته از شخصیتپردازیها و گرههای دراماتیک داستان که موضوع این یادداشت نیست، فیلم بینصیب از اشارههای جنسی و رکیک هم نیست و دیدن آن را همراه با خانواده توصیه نمیکنم.
در پایان «جهان پوپک»[۹]، با وجود همهتعدیها و ستمهایی که «جهان مشماشاءالله» بر وی روا داشته است، مهربانانه و با بزرگمنشی، دست «جهان مشماشاءلله» را به گرمی میگیرد و با درگذشتن از گناهانش، او را نجات میدهد و با دنیای جدید آشنا میسازد.
این فیلم در سینماهای کشور و شبکه خانگی پخش میشود و با استقبال گسترده مخاطبان و به یاری نمونههای مشابه و متکثر دیگر و با رسوب در ذهن مخاطب تأثیر خود را بر خودآگاه و ناخودآگاه وی میگذارد و تصور جمعی یک نسل را از چهره برساخته جامعه شکل میدهد و واقعیت را فارغ از آنکه چگونه و به چه نحو است، همانگونه که مصور ساخته در ذهنیت جامعه بازسازی میکند و آن را به عنوان روایت غیر رسمی و البته متقن برای او درونی میکند.
این فیلم را میبینم و در شگفت میشوم از ساعتها بحث کارشناسی دقیق و نفسگیر درباره محدود کردن تأثیر شبکههایی چون فارسیوان و نحوهمواجهه با هجمه رسانهای فرهنگهای دیگر. این فیلم را میبینم و در شگفت میشوم از اهتمام وزارت ارشاد و دیگر نهادهای تصمیمساز و متولی در کشور به امر فرهنگ. این فیلم را میبینم و در شگفت میشوم و از این شگفتی حیران!
[۱]. وی رحلهدار کاروانهای زیارتی است و اهالی مذهبی محل را هم رهبری میکند.
.[۲] همه مسئله او در این فیلم شب اول زفاف است!
.[۳] تا پای به خطر افتادن جان انسان دیگر. زمانی که جان کسی در خطر است و نیاز به کمک دارد وی در فکر حرام و حال و محرم و نامحرم نشان داده میشود.
[۴]. وی نه میداند ایمیل چیست و نه اینترنت را میشناسد، حتی قادر به استفاده از مترو هم نیست.
[۵] به قول خود وی boyfriend
[۶]. البته این مطلب به صراحت عنوان نمیشود. بلکه در چند جا از زبان شخصیتهای دیگر گفته میشود که تو دختری عکاس و از خارجآمدهای و همه شرایط برای جاسوس بودن را داری!
[۷]. نیروی انتظامی بیجهت او را دستگیر میکند و مشماشاءالله او را بیدلیل کتک میزند.
[۸]. حتی به دشمن خود، مشماشاءالله
[۹]. پرواضح است که باید پوپک را سبمولیک و نمانیده یک قشر از اجتماع دید و به همان نسبت مشماشاءالله را.