نقد فیلم جمشیدیه (۱۳۹۷-۱۳۹۸) جشنواره ۳۷ فجر
نقد فا : کلیشه تکراری
حسام الدین ابوالحسنی
گره داستان تقلیدی مشابه از فیلم «بدون تاریح، بدون امضاء» است؛ قطعی نبودن اتفاقی که منجر به مرگ میشود. یک بار دیگر قصاص و قصه تکراری آن در سینما. یک قاتل از یک خانواده مرفه و پولدار، یک مقتول از خانواده بدبخت جنوبشهری، چند آدم بافرهنگ که دنبال رهایی شخصیت اصلی فیلم از اعداماند، پسر و دختر مقتول که اکوان دیواند و همسری که سوی دیگری است.
در اینگونه فیلمها کافی است شما چند صحنه از استرس قاتل، زمین خوردن، عدم توانایی در راه رفتن، هذیانگویی و در مقابل چند صحنه از وحشیگری، خونخواهی و خوی انتقامگیری در خانواده مقتول را دراماتیزه کنید. این را میشود هزار بار ساخت و سخت نیست! در جمشیدیه همه چیز نسبی است. قاتل بودن، عمدی بودن قتل، قانون، جرم، آدم بودن و هر چیز دیگری میتواند نسبی باشد. دلیل کشته شدن مقتول قطعی نیست، دلیل کشتن قاتل مشخص نیست، قانون میرسد، اما تاوانش را آدمها پس میدهند. قاتلها اکثرا مجرم نیستند و تنها شدت عملشان با هم تفاوت دارد. قاتل حتی میتواند زنی باشد که به همسرش میگوید کسی را در خیابان نزن!سینما نسبیتانگار میشود، چون نمیخواهد قاطعانه حرف بزند، نمیخواهد راه بگشاید، نمیخواهد به تعبیر امروز قضاوت شود، ولی درباره همه چیز قضاوت میکند!
سینما، سینما است، نه چیزی جز آن. اگر قصد دارید سخنرانی کنید، لطفا با موبایلتان یک فیلم کوتاه بگیرید، سخنرانی کنید و بیانیه بدهید. چطور میشود که سخن گفتن از آرمان در فیلمهای سینمایی میشود «شعار»، اما سخنرانی پشت تریبون دادگاه قوهقضائیه را فیلم میگویند. اگر خواستید بیانیه بدهید، صحن علنی دادگاهی که قرار است حکم اعدام یا آزادی کسی را بدهد، به سخنرانی فمینیستی افراطی تبدیل نکنید.
رجانیوز
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]