عشق من مهناز فصل چهارم قسمت هفتم
بخش داستان سریالی - برای مسایل جنسی دوباره به حاج آقا مراجعه کردم. اون روز بعد از ظهر سرش خلوت...
بخش داستان سریالی - برای مسایل جنسی دوباره به حاج آقا مراجعه کردم. اون روز بعد از ظهر سرش خلوت...
نودیها : چندین روز سپری شد کم کم داشتیم به شرایط جدید عادت می کردیم و دلتنگی هامون برای گذشته...
نودیها : رفتم ، دور و بر حاجی رو چند نفری گرفته بودند. گفتم :"حاج آقا چند تا سوال...
سایت نودیها : من و مامان مهناز و بابا سعید با پدر ومادر مهناز و خودش یک جلسه ای...
سایت نودیها : گفتم:"باورکن پدر و مادر منم بشدت مذهبی هستن اما ایرادی نداره چند نفر دور هم باشیم"...
سایت نودیها : قرار بود در این فصل از نوشته هام در مورد شب های صحبت بعد از خواستگاری تا...
سایت نودیها : روز دوم عید ، صبح زود، وسایل رو برداشتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به شهر...
سایت نودیها : فردا صبح به زور از خواب بیدار شدم و نماز صبح خوندم. چند سالی که از...
محدثه ، مامان مهناز ، بابا سعید و من ، جمع شدیم توی آشپزخونه و نشستیم دور میز ناهار خوری....