نقد فیلم سرخپوست (۱۳۹۷-۱۳۹۸) جشنواره ۳۷ فجر
نقدفا :
پرش بلند
امیرابیلی
نیما جاویدی با فیلم اولاش؛ «ملبورن» در مسیری قرار گرفته بود که در انتهایش قرار بود یکی از نسخههای بدلی و فیک فرهادی به حساب بیاید، نه چیزی بیشتر. مانند دوجین فیلمساز جوان دیگری که خواستند با رفتن سراغ درامهای خانوادگی آپارتمانی و تقلید از فرهادی در فرم و شیوه داستانگویی برای خود در سینمای ایران- و شاید جهان- جایگاهی دست و پا کنند، اما نفهمیدند که تا وقتی نسخه ارجینال یک جنس هست کسی نسخه درجه دو را جدی نمیگیرد.
جاویدی اما خیلی زود این نکته را دریافت. اینکه برای یافتن جایگاهی یکه در سینمای ایران باید مسیر خودش را برود، بیتوجه به آنچه که «مد روز» است. شاید جریان مالی و تولیدی سینما خواستار رفتن در مسیر مد روز باشد، اما با قدم گذاشتن در آن مسیر شاید بتوان به فیلمسازی پرکار تبدیل شد، اما نمیتوان به سینماگری مهم بدل گشت.
«سرخپوست» برای جاویدی حکم رسیدن به همین هویت شخصی است. قدم گذاشتن در مسیر علاقه فردی. «سرخپوست» یک فیلم «ژانر» است. اتفاقی که کمتر در سینمای ایران میافتد، آنهم با این میزان امکانات تولیدی. حسن بزرگ اما این است که دست روی ژانر «معمایی» هم گذاشته که برخلاف «کمدی» و یا «ملودرام»های اجتماعی در سینمای ایران چندان طرفداری در میان سینماگران ندارد و همین میتواند کار جاویدی را ویژهتر کند.
فیلم به خوبی فضاسازی میکند. طراحی صحنه و لباس هم به خوبی به این فضاسازی کمک کرده است. به خوبی معمای خود را مطرح میکند و در اجرا و کارگردانی از ابتدا تا انتها بسیار یکدست است و در مجموع یک فیلم هالیوودی است که در چند سال اخیر سینمای ایران میتواند منحصر به فرد باشد. به خصوص که فیلمساز داستانگویی را هم فدای بیان نمادین حرفهای سیاسی و اجتماعی روز هم نکرده تا تشویق چند رسانه محفلی را کسب کند.
مشکل اما این است که با وجود اجرای درست، فیلم ریتم کندی دارد و این از فراز و فرودها و پیچ و خمهای کم در مسیر حل معما نشئت میگیرد. کل ماجرا این است که یک زندانی درون زندان مخفی شده و زندانبان باید او را بیابد. همین پلات اولیه امکانات اولیه کمی را برای ایجاد فراز و فرودهای متعدد داستانی در اختیار نویسنده قرار داده است، هرچند این به معنای عدم جذابیت «سرخپوست» نیست.
جز این اما بزرگترین مشکل فیلم پایانبندی آن است. طبعا نمیتوان پایان فیلم را لو داد، اما تصمیم نهایی «سرگرد نعمت جاهد»(نوید محمدزاده) از مسیر اصلی روایت فیلم کاملا بیرون میزند و منطقی نیست. با اینهمه اما «سرخپوست» یکی از بهترین آثار امسال سینمای ایران است. فیلمی قصهگو و بیحاشیه و از همه مهمتر یک فیلم «ژانر».
مسیر درست
محمدجوادکتابی
فیلم دوم نیما جاویدی برای او یک پرش بلند محسوب میشود. جاویدی که در فیلم اولش ملبورن همان مسیر فیلمسازان تقلیدی از آثار فرهادی را طی کرده بود خیلی سریع موقعیت خودش را عوض کرد و رفت به سراغ ژانر؛ آنهم ژانر محبوب معمایی. نتیجه این تغییر مسیر هم شد فیلم سرخ پوست.
سرخ پوست یک نمونه خوب در سینمای ایران است. فیلمی که قصه دارد و تمام اجزای صحنه هم در راستای قصهاند. از دوربین روان فیلم تا طراحی صحنه و لباس و موسیقی همه و همه برای خلق یک موقعیت هیجان انگیز به درستی سرجای خودشان هستد. جاویدی نیز در مقام کارگردان توانسته به دور از شعارزدگی و بیان ژست روشنفکری یک فیلم خوش رنگ و لعاب بسازد. فیلمی که در سینمای ایران جزو معدود فیلمهای خوب و قصهگوست.
البته فیلم در روند خود افت و خیزهای زیادی ندارد و میتوانست معما را بیش از این پیچیده کند. علاوه بر آن فیلم در پایان هم میتوانست راه حل بهتری را برای بستن پرونده خود اتخاذ کند. چراکه پایان بندی فعلی فیلم خیلی برپایه منطق خود فیلم نیست و سرگرد نعمت جاهد با بازی نوید محمدزاده در انتها تصمیمی را میگیرد که مبنای آن در فیلم مشخص نیست. البته فیلم سرگرد جاهد را از ابتدا شخصیتی مهربان نشان داده که حتی در دل بحران عاشق مددکار زندان هم میشود.
داستان فیلم سرخ پوست در سال ۱۳۴۵ و در یکی از زندانهای ایران روایت میشود. سرگرد نعمت جاهد باید زندانیهایش را به زندان دیگری منتقل کند. در این بین یکی از زندانیها گم میشود و سرگرد معتقد است که او از زندان بیرون نرفته و فیلم تا آخر حول محور پیداکردن زندانی فراری میچرخد.
فیلم از لحاظ فرم و محتوا خالی از اشکال نیست و نظرات متعددی را هم در پی داشته است. اما فارغ از همهی اینها فیلم سرخ پوست یک فیلم کاملا سرپاست فیلمی که داستانش را به خوبی روایت میکند.
رجانیوز
برای امتیاز دادن به این مطلب اینجا کلیک کن
[کل آراء: 0 میانگین: 0]